دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

چقدر به فال ...

چقدر به فال و فال گرفتن اعتقاد دارین  

من اینجا براتون می زارم ایشالله که خوشتون بیاد 

مال رنگهاس 

متولدین فروردین: سرخرنگ سرخ سبب شده تا متولدین فروردین به دفعات عصبانی شوند ولی به محض آن که شراره های خشم خاموش شد به سرعت تبدیل به آدم هایی شاد و بانشاط می شوند. متولدین فروردین افرادی آرمانگرا٬ مصمم و با اراده هستند و از احساسات گرایی خوششان نمی آید. هیچ کس نمی تواند مثل آنها قاطع و خشن باشد ولی در این حال کمتر کسی معصومیت و عاطفه آنها را دارد. آنها هرگز تحمل شکست را ندارند وبه گونه ای افراطی راجع به نتیجه نهایی هر چیز٬ از عشق گرفته تا مسابقه فوتبال٬ بسیار خوشبین هستند. آنها جنگجویان خوبی هستند و با مغز خود خیلی ماهرانه می جنگند. مخالفت دیگران و موانع و مشکلات برای آنها سرگرمی و مایه نشاط است و از آن لذت می برند. آنها هیچگاه منتظر موفقیت نمی نشینند بلکه با شتاب به سوی آن مید روند و به همین علت کمتر به دیگران وابسته اند.
متولدین اردیبهشت: صورتی
متولدین اردیبهشت خیلی به ندرت نگران می شود. هنگامی که کارها مطابق خواست او انجام نمی گیرد٬ اخم می کند اما عصبانی نمی شود! خویشتن داری و صبر از صفات ذاتی رنگ درونی اوست و به مدد همین خصوصیات کارهای خود را خیلی راحت انجام می دهد و چیزی نمی تواند مانع او شود. وفاداری و صداقت نسبت به خانواده و دوستان از صفات بارز اوست. همچنین به شجاعت و دلاوری او باید مدال طلا داد چرا که هیچکس مثل او نمی تواند این همه از خود مقاومت نشان دهد. ممکن است سمج و لجوج باشد ولی بردباری او مثال زدنی است.


متولدین خرداد: نقره ای
رنگ درونی متولدین خرداد آنها را به افرادی دلسوز٬ مهربان ٬ خونگرم و صادق تبدیل ساخته که حرکاتی سریع تر از بقیه ولی دلپذیر دارند. متولدین خرداد از کارهای یکنواخت و تکراری بدشان می آید و به همین علت کارهای روزانه باعث می شود که فکر کنند همچون پرنده ای در قفس اسیر شده اند. این افراد ذاتا بی قرار هستند و همواره در پی هیجان و تغییر و تنوع هستند و اگر در یک جا ثابت بمانند افسرده می شوند. آنها با مهارت های ذاتی خویش چنان در ذهن مخاطب طوفان به راه می اندازند که هیچ کس متوجه تغییر مسیر ذهن نمی شود و اینگونه است که می توانند به اسکیموها یخ بفروشند و به افراد بدبین رویا !
ت

ادامه مطلب ...

Upgrade from Girlfriend 7.0 to Wife 1.0

Dear Tech Support
Last year I upgraded from
Girlfriend 7.0 to Wife 1.0 . I soon noticed that the new program began unexpected child processing that took up a lot of space and valuable resources. In addition, Wife 1.0 installed itself into all other programs and now monitors all other system activity. Applications such as Poker Night 10.3 , Football 5.0 , Hunting and Fishing 7.5 , and Racing 3.6 no longer run , crashing the system whenever selected.

I can't seem to keep
Wife 1.0 in the background while attempting to run my favorite applications. I'm thinking about going back to Girlfriend 7.0 , but the uninstall doesn't work on Wife 1.0 .. Please help!

Thanks,
A Troubled User. (KEEP READING)

ادامه مطلب ...

تولد

باز هم سلام 

امروز تولد تنها دختر عمه خاندان بود....آجی 

 

تـــــــــــولـــــــــــدت   

مبـــــــــــــــــــــارک

 

ایشالله هزاران سال عمر با برکت و سرشار از موفقیت و سربلندی داشته باشی

کــــــریــــســـمـــــس مبارک

کشف های برتر پزشکی 2009

جام جم آنلاین: سال های میلادی به صورت متداول با معرفی برترین های سال نشریه تایم بدرقه می شوند که این بار نیز این نشریه لیستی متفاوت از این برترین های سال 2009 را ارائه کرده است. از میان این لیست ها به معرفی برترین های پزشکی سال پرداخته می شود.

ادامه مطلب ...

تولد

سلام به همگی 

بالاخره بعد از روزها, یکی متولد شد...البته انگار دو تا متولد شدن:) 

 

به علت عدم دسترسی به اینترنت در روز های آینده 2 روز زودتر این پست رو میزارم 

 

6 دی تولد عمو عنایت الله و گندم(همون زهرای خودمون) هستش......  

با آرزوی عمری سرشار از موفقیت و سربلندی برای هر دو.....قبولی در  رشته مورد علاقه برا زهرا جون

ســــوگــــــ

در سوگ صدای سبز ملت
یکپارچه شد وطن سیه پوش 

انگار فرشتگان عالم
پیرانه سرند و حلقه بر گوش 

ای شمع جهان فروز روشن
ای مرجع ظالمانه خاموش 

این شام در آید از سیاهی
دیریست شفق گشوده آغوش 

میلاد سپیده است و ملت
از سوگ تو در غمند و در جوش 

بر بام فلک رسد صدایش
آن دختر شال سبز بر دوش 

مشتش گره و سرود بر لب
زیباست نمای چشم و ابروش 

گویند ستارگان این موج
بر چشمه کوثرند منقوش 

 

سهراب و ندا و جمع یاران
بر تخت روان و دشت مینوش 

از بند زمین به سوی کوثر
اینک طیران پیر پر کوش 

 

داریوش لعل ریاحی
دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۸

یک خاطره خواندنی از محرم

یادش به خیر اون روزها که زهرا تو پستش نوشته چند سال عقب تر که آقابزرگ خدا بیامرز هم زنده بودند، تو یکی از اون سالها که برای تاسوعا و عاشورا رفته بودیم چادگون، طبق رسم هر سال آقابزرگ یه گوسفند خریده بودند برای قربونی جلوی دسته. خلاصه هر سال یکی از دل خوشی های من و آقا ایمان و آقا فواد و عمو روح الله که اون موقع تو سنین دبستان بودیم بازی کردن و  کلنجار رفتن با این گوسفند زبون بسته بود که چند روز زودتر خریداری شده بود و تو حیاط خونه آقا بزرگ برا خودش ول بود. تو یکی از همین سالها هر بلایی که بگین ما سر گوسفند بیچاره آوردیم مثل گرفتن دستهاش و راه بردن رو پاهاش و سواری گرفتن ازش و  ...   آخرین شیطنتی که به فکرمون رسید این بود که با شلنگ آب خیسش کنیم. چشمتون روز بد نبینه  شلنگ آب را با فشار تمام باز کردیم و به طرف گوسفند بدبخت گرفتیم. اون بیچاره هم بع بع کنان از این طرف حیاط به اون طرف می دوید و در حالی که داشت خیس می شد، شدیداً بع بع می کرد و ما هم از خنده روده بُر شده بودیم.بعد که خوب حمومش کردیم ولش کردیم تا تو آفتاب خشک بشه.  

چشمتون روز بد نبینه فرداش دیدیم که گوسفند بیچاره بی حال شده و وقتی دقت کردیم!!! دیدیم بدبخت روتون گلاب گرفته آقابزرگ و بابام هم فهمیدند که اون زبون بسته حالش خوب نیست. البته ما اصلآ به روی مبارکمون نیاوردیم که چه کار کردیم و خودمون را لو ندادیم  خلاصه آقابزرگ از یه گله دار پرسیده بود که راه درمانش چیه و اون هم گفته بود که باید بهش نوشابه بدین بخوره!  بابا و آقابزرگ هم یه نوشابه زمزم آوردن و بابام دهن گوسفند را باز کرد و آقابزرگ هم اون را می ریخیت تو دهن گوسفند بیچاره. گوسفند هم که انگار بدش هم نمی اومد می خورد و جاتون خالی آروق هایی می زد که نگو و نپرس. (زیاد اَه اَه نکنین . خاطره را باید با جزئیات !!!  نوشت)

این هم یه خاطره جالب و به یاد موندنی شد. البته همون روز قربونی شد وگرنه فکر کنم دیگه داشت کم کم یبوست می گرفت . 

 

 این هم عکس اون بیچاره !!!

شب یلدا رسیده

 

 

یک امشب را نخواب ای نور دیده!                  شب یلدا رسیــده!

که خواب از چشمها یکسر پریده!                   شب یلدا رسیــده!

بکن کیف از ســـر شب تا سپیده                    شب یلدا رسیــده!

   

هجوم میهمانـــــــــــــان گرامی                    پی عــرض سلامی

فزون تر بهـــــــر عرض احترامی                   -و البت صرف شامی!-

جلـــوی درب منزل صف کشیده                     شب یلدا رسیــده!

    

ادامه مطلب ...

عمو همیشه...تا همیشه!



صدای همهمه و شلوغی حیاط مامان بزرگ و بوی غذای شب عاشورا...
عمو همیشه بود...تو اون شلوغی،صفا و محبت موج می زد...آقا عبدالحسین سر دیگ بود و من همیشه تو این فکر بودم که کاش می تونستم اون کفگیر بزرگ رو یه بار دستم بگیرم!
یادمه یه سال خیلی شلوغ شد و توی خیابون موکت پهن کردیم و چه کیفی داشت بالا و پایین پریدن های ما بچه ها و شالاپ شولوپ آب زیر پاهامون وقتی قبل از پهن کردن موکت زمین رو آب و جارو می کردند...
عمو همیشه بود...با نگاه مهربون و آرامش بخشش..همه می دونستند روزای تاسوعا و عاشورا عمو خودش نیست..اصلا تو این دنیا نیست...پاهای برهنه اش آخرین شب که می خواست برگرده پر از زخم بود...محرم بدون عمو دیگه محرم نیست..تو این سال ها همیشه سر قرارمون اومدیم برای نذر عمو خونه مامان بزرگ..چه حکمتی داشت این داستان که ما هر سال با وجود همه ی مشغله های زندگی هامون باز هم دور هم جمع می شیم...
رفته ؟ نرفته ؟
هنوز هم میون همهمه و شلوغی حیاط مامان بزرگ...عمو همیشه بوده!

عموی خوبم بیا درخیمه ها...

روحش شاد.

تسلیت

انا لله و انا الیه راجعون - فقیه عالی قدرآیت‌الله منتظری به ملکوت اعلی پیوست. 

تشییع جنازه ایشان فردا دوشنبه 9 صبح برگزار می گردد.

مرد کور

مرد کور
 
 روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار
 
پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید .
 
روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر
 
داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور
 
اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان
 
نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز
 
نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و
 
اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر
 
او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته
 
است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به
 
شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت
 
ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد
 
 
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم
 
 
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید
 
دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای
 
زندگی است
 
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز
 
موفقیت است .... لبخند بزنید

این بار محرم... .

درود به کل خاندان...


شعر استاد عالی پیام و محرم:




بپا که حسین کله پایت نکند

ما بین یزید و شمر جایت نکند

یک عمر تمام وا حسینا کردی

کاری نکنی که او صدایت نکند

***

پشت همه ی لشگر خونخوار یزید

با این علم بیست و سه تیغه لرزید

ده تیغ دگر بر آن علم افزودیم

تا کور شود هر آن که نتواند دید

***

آن کس که به کفر و معصیت چالاک است

در خوردن مال مردمان بی باک است

از قول من ش بگو بیا هیئت ما

یک روز بزن سینه تمامش پاک است

***

گویند حسین پاک تا داشت نفس

جنگید علیه شهوت و ظلم و هوس

ما را چه به رمز و راز این کار بزرگ

عشق است همین دو روز تعطیلی و بس

***

یاد تو حسین، مایه ی تسکین است

خون تو پناه و پشتبان دین است

تلخ است اگر یاد مصیبت هایت

آقا شله زرد تو چقد!! شیرین است