دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

 سالگرد شهادت سردار نبی الله شاهمرادی   

 

از تولد تا طلوع انقلاب اسلامی  

در هشتمین روز از اردیبهشت سال1341 در شهر چادگان و در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. دوران کودکی ونوجوانی رادرهمان شهر سپری کرد. 
در اواخر سال 1355 و در حالی که چهارده سـال بیشتر نداشت با جریانـات سیـاسی آن زمان کشور آشنـا شد. یک سال بعد اقدام به تهیه کتاب حـکومت اسـلامی حـضرت امام خمینی (قدس سره) نمود و آن را مطالعه کرده و تحت تـاثیر آن به صورت جـدی وارد صحنه مبـارزه علیه رژیم سفـاک پهلوی می گردد. مبارزات انقلابی شهید حنیف در سال 1357وارد اوج خود شده بطوریکه نقش ایشان در پـخش اعـلامیه ها و کتب امـام خمینی (قدس سره) در منطقه فریدن و چـادگان بسیـار مـوثر بوده است. در همین مقطع شـهید حنیف به همراه تعـدادی از دوستـان اقـدام به تهیه رساله عملیه حضرت امـام (قدس سره) نموده و آن را توزیع می نمـایند. از جمله دیگر فعالیتهای ایـن شهید ایجاد هماهنگی و برنامه ریزی در راستای به تعـطیلی کشـاندن مـدارس منطـقه چـادگـان در اعتراض به رژیم شـاه و هم صـدا با مـلت ایران بوده اسـت. به دلیل فعالیتهای انقلابی گستـرده این شـهید در منطقه، وی بارها و بارها توسط ایـادی و مـزدوران رژیم شـاه مـورد تهدید و ضرب و شتم قـرار می گیرد و چندین بـار- از جمله در محرم سـال 1357- منـزل مسـکونی خانواده ایشان به بهانه" دفاع از قانون اساسی " موردحمله قرار می گیرد.

 
پس از انقلاب اسلامی


پس از طلوع خورشید فروزان انقلاب اسلامی، شهید حنیف که اینک رسالت و شوق عظیمی در دفاع از انقلاب اسلامی و آرمانهای امام (قدس سره) در خود می دید به عضویت کمیته انقلاب اسلامی منطقه در آمده و به عنوان مسوول اطلاعات و عملیات این نهاد مشغـول به خـدمت می گـردد. سپس در مقطعی با تـشکیل جهاد سـازندگی به آن نهـاد پیوسته و سرانجـام پس از استقـرار سپـاه پـاسداران در منطقه فریدن – در سـال 1358- از اولیـن افرادی بود که به عضویت این نهـاد مقدس در می آیـد.

در شهرستان فریدن

شهید شـاهمرادی با توجه به تجربیـات گـرانقدر به دست آورده در طول مدت مبارزه با رژیم پهلوی در منطقه و همچنین آشنـایی کامل با مسائل و جریانات منطقه فریدن، واحد اطلاعات سپاه فریدن را راه اندازی نموده و در همان جا مشغول فعالیت می شود و در مسـوولیتهای مختلفی از جمله مسـوول واحد اطـلاعات سپـاه فریدن، سپاه فریدونشهر و سپاه فـلاورجـان انجـام وظیفه می کند. ایشان طی دوران فعالیت در منطقه خدمات مهمی را به انجـام رسانید که از مهمترین آنها می توان به شناسایی و مبارزه با عوامل مروج جریـان انحرافی بهـاییـت، مبـارزه بـا تحرکات گـروهـکهای ضد انقلاب به ویژه گروههای چپ و کمونیستی، شناسایی و دستگیری تعداد قـابل توجهی از عـوامـل و مرتبطین کـودتای نوژه و جمع آوری تعداد زیادی سلاح و مهمات غیر قانونی در منطقه اشاره نمود.

در جنگ تحمیلی

همزمان باشروع جنگ تحمیلی علی رغم مسوولیت وی درسپاه فریدن, به عنوان فرمانده اولین گروه داوطـلبان ودرمعیت60 نفر دیگر از همرزمانش عـازم جبهه شوش شده و در آن منطقه مستقر می شوند.

 در نتیجه فعـالیتهای ابتکـاری شهید شـاهمرادی در شنـاسـایی مواضع و تحرکـات نیروهـای عراقی، این شهید بزرگـوار موفق می شود اطلاعات دقیقی از وضعیت دشمن را به رده بـالا منتقل نموده و در نتیجه حسـاسیت و اهمیت این محور از جبهه جنگ را برای مسوولین محرز نماید و نهایتا جلوی نفوذ عوامل و تیمهای جاسوسی و خرابکاری عراق از این محور مسدود می شود.

در منطقه شمال غرب

شهیدحنیف درسال 1362 بدنبال اوج گیری فعالیت گروهکهای ملحد ضد انقلاب در استانهـای کردستـان و آذربـایجـان غـربی و نیازمندی قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) به انجام عملیات علیه این گروهها، عـازم منطقه شمـالغرب شده و در راستای ایجاد امنیت و شناسایی توطئه های دشمنان خارجی و سرکوب عوامل مسلح
ضد انقلاب که اقدام به شرارت و ناامنی می نمودند فعـالیـت می نماید. از جمله مـهمتـرین اقـدامـات شهـید حنیف در ایـن دوره طـراحـی دههـا عملیـات اسـاسی و مـوثر علیه گـروهکهای ضـدانقـلاب- مخصوصـا گـروه ملـحد کومـله- بود کـه در مجموع بـاعث افـت شدید تـوان نظامی و تشکیلاتی آنها گردید. شهید شاهمرادی در تیرماه سال 1364 ازدواج نمود و پانزده روز بعد به همراه همسر خود به منطقه شمال غرب باز می گردد و زندگی مشترک خود را آغاز می نماید. این شهید بـزرگوار در تمام فعـالیتهای خود در منطقه شمـالـغرب و به تاسی از فرامین حضرت امام (قدس سره) و الگو گیری از رفتار شهید محمد بروجردی، همواره و با ظرافت خـاصی صـف مـردم مـحروم و ستـمدیده کرد را از صـف ضد انقلاب جدا می نمود و رفتار بسیـار محبت آمیزی بـا مردم منطقه داشت بطـوریـکه بسیـاری از اشرار فـریـب خورده ضدانقلاب از طریق این رفتـار اسلامی و محبت آمیز سلاح را بر زمین گـذاشته و تسلیم نیروهای جمهوری اسلامی ایران شده و حتی حاضر به همکاری جهت وارد ساختن ضربه به  ضد انقلاب شدند. شهید شاهمرادی با برنامه ریزی دقیق و فعالیت شبانه روزی خود موفق شد ضمن راه اندازی ساز وکارهای مناسب امنیتی مورد نیاز منطقه , توان و هوشیاری نیروهای خودی را افزایش داده و علاوه بر آن با بکارگیری نیروهای مستعد , تعداد قابل توجهی از این نیروها را با سطح کیفی بالا تحویل چرخه خدمت به مردم و منطقه نماید. تیز بینی خاص , تسلط و اشراف بر دشمن و منطقه ,  مدیریت محبت آمیز و رفتار صمیمی او با همکاران و نیروهای تحت امرش گره های زیادی را گشود و موفقیتهای متعددی را نصیب کشور ومنطقه شمالغرب نمود .

 

 این موضوع مخصوصا" با توجه به طراحی نقشه ها و توطئه های شوم زیادی که توسط سرویس های جاسوسی بیگانه برای استان های آذربایجان غربی و کردستان طراحی و یا در حال اجرا بود اهمیت می یابد.

در قرارگاه حمزه
در ابتدای سـال 1369 به عنوان معاون اطلاعات قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) مشغول به خدمت می گردد و طی یازده سـال اقـدامات بسیـار موثری در انسجام و هدفمند کردن فعـالیتهای جاری در منطقه انـجام می دهـد که نهـایتا منجر به تـامین امنیت کامل و اقتدار نظام جمهوری اسلامی در منطقه می شود.از جمله نکـات بـارز این دوره معرفی سردارکـاظمی بـه عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) بود که از این زمان دور جدیدی از فعالیتهای شهید حنیف آغاز شده و ایشان در رکـاب این فرمانده شجاع و مقتدر ادامه فعـالیت می نماید .

 این دو شهید بزرگوار با همکاری یکدیگر موفق می شوند بالاترین اقتدار را برای  نظـام جمهوری اسلامی ایران در منطقه به وجود آوردند بطوریکه با فکر تیزهوشانه وتدابیر سردار حنیف و در پرتو  مدیریت مقتدرانه و  فرماندهی شجاعانه سردار کاظـمی صـحنه جـنگ با ضد انـقلاب که تا پیش از این در منـاطق داخلی و مرزی کشورمان بود بـه آن سوی مرز و در عمق خاک عراق منتقل می گـردد و همـین موضوع بـاعث زمین گیر شدن گروهکهای ضد انقلاب می شود چرا که از این زمان بـه بعد ضد انقلاب جهت دفـاع از خود در خاک عراق مجبور به حفاظت از آنـجا بوده و به این ترتیب توان عملیاتی و نظامی آنـان کـاملا از بین رفت.

 

 بـا این ابتکار وضعیت نیروهای خودی از حالت تدافعی و پایگاهی بـه حـالت تهاجمی و آفندی تبدیل شد و بـه این ترتیب ابتکـار عمل در صحنه شمالغرب کشور کاملا در دست جمهوری اسلامی و سپاه قرار گرفت. در سال 1374 و به دنبال فعالیتها و خدمات ارزنده این شهید در منطقه شمالغرب به درجه سرتیپ دومی مفتخر می شود.

در قرارگاه نصر
در سـال1380 و بـدنبـال تثبیـت امنیـت در منطـقه و زمین گیـرشدن ضد انقلاب در آن سوی مرز, این شـهید به عنـوان جانشین ستـاد فرمـاندهی نصر و مسوول اطلاعات و عملیات و فرمانده قرارگاه نصر شمالغرب منصوب می شود و دوران جدیدی در خدمـت به مردم ستمدیده عراق برای او بوجود می آید. در این دوران سردار حنیف تلاش زیادی جهت برقراری وحدت و هماهنگی بین گروههای معارض رژیم بعث داشت کـه نتیجه آن همکـاری گروههای شیعه و کرد در مبـارزه علیه رژیم دیکتاتور صدام بود.

 نکته قـابل تـوجه در فعـالیت سردار شاهمرادی طی این دوره بـرخورد صادقـانه و منـطبق بر واقعیـات ایشـان بـا گروههای عراقی بود کـه همین مسئله روابط محبت آمیز خـاصی را بین سران این گـروهها بـا سردار شـاهمرادی بوجود آورده بود. هم از این رو است که برخی از سران گروههای معارض عراقی به هنگام شنیدن خبر شهادت این عزیز بسیـار اندوهگین شده و از جمله آقای جلال طـالبـانی رئیس جمهور عراق و رهبر اتحـادیه میهنی کردستان عراق اقدام به ارسال پیام تسلیت کم نظیری می نماید.


در نیروی زمینی سپاه

به دنبال انتصاب سردار احمد کاظمی به عنوان فرمـانده نیروی زمینی سپـاه و با توجه به آشنایی کامل ایشـان با توانایی ها و تجربیات سردار حنیف در منطقه شمالغرب,  از وی دعوت به همکـاری نموده و در مهرماه سال 1384 وی را به عنوان معاون اطـلاعاتی خود بـرمی گزیند. شهید نبی الله شـاهمرادی کـه علاقه بسیار زیادی به سردار کاظمی داشت و از طرفی تجربه بسیـار موفق و شیـرینی از همکاری با ایشان در منطقه شمـالغرب کشور را پشت سر گـذاشته بود, بـا تـکیه بر تجـارب ارزشمند 26 سال گذشته خود و تحت فرماندهی مقتدرانه احمد کاظمی شروع به فعالیت و خدمت در عرصه جدید می نماید اما دیری نمی گذرد که پس از 88 روز انتصاب در سمت جدید و در حـالیکه در رکـاب فرمانده نیروی زمینی سپاه و جمعی از بهترین همکاران و دوستان قـدیمی خود از جمله سردار شهید سعید مهتدی و سردار شهید حمید آذین پور عازم منطقه شمالغرب بودند، در سـرزمین مهدی بـاکری و بروجردی و در منطـقه ای کـه پیش از 22 سـال از عمر خود را وقف خدمت در آنجا نموده بود، در نوزدهم دی ماه و در آستانه روز عرفه به فیض شهادت می رسد.


و اما ... 

شهید حنیف عاشق واقعی امام حسین (ع) بود به گونه ای که در ایام تاسوعا و عاشورا از هر جایی که بود خود را به شهر چادگان می رساند و در جلو دسته عزاداری, سینه زنان حرکت می کرد و برای امام حسین (ع) و یارانش اشک می ریخت.

زحمات و تلاش های این شهید در راه اندازی دستجات عزاداری در ایام محرم مثال زدنی است. سه فرزند صالح در کنار مادری فداکار و صبور که در تمام طول دوران خدمت این شهید عزیز _ بویژه در مدت مسوولیت ایشان در شمالغرب کشور _ در کنار و یار و همراه او بود , اکنون ادامه دهنده راه او هستند . زندگی این شهید عزیز نمونه کاملی از خدمت و فداکاری در مسیر انقلاب اسلامی، صداقت، محبت، ایثار و از خود گذشتگی و عمل آگـاهـانه به تکـالیف الـهی بوده است و به جرات می تـوان گفت از فردای پیروزی انقلاب اسلامی هیچگاه از فکر فعالیت در جهت سربلندی اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بیرون نرفت. تـفکر , نگرش عمیق , بـرنـامه ریزی دقیق و مـدیریت کم نظیر آن شهید چنان قوی بود که اثـرات آن تـا آینده دور برای دوستان و همکارانش بـاقی و استوار خواهد ماند و در حقیقت شهـادت وی تداوم و اجرای تفـکرات تخصصی وکـاری وی را بیمه می نماید. شهید عزیز حنیف اگر چه اینک به دیده ظاهر از میان ما رفته اما بفرموده قرآن در پیشگاه الهی و "عند ربهم یرزقون " است و همیشه و همه جا نظرات و رهنمودها و دغدغه های وی یار, راهنما و مدنظر دوستدارانش می باشد .و چه خوب اقبال لاهوری فرمود که :

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
                                           آه نه معلوم شد هیچ که من کیستم

موج به خود رفته ای تیز خرامید و گفت
                                          هستم اگر می روم گر نروم نیستم 
 
 
روحش شاد و یادش گرامی باد     
لطفا سه صلوات برای شادی روح   
 این شهید بفرستید

نظرات 14 + ارسال نظر
گندم شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
دست تمام قافیه ها می سپارمت
...
دستی تکان ندادی و رفتی تمام شد
هر جا که می روی به خدا می سپارمت
***************************

روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسه را آخر نیست
***************************

روحش شاد
در بهشت از ما اسیرهای جهنم هم یادی بکن...

امین یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ

روحشان شاد و قرین رحمت الهی!!!

امیدوارم همیشه دعای خیرشون به دنبال ما باشه!!

احسان دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ق.ظ

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد و از پی ایشان نرود

سوده دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
............
به خواب می ماند
تنها به خواب می ماند
چراغ-آینه-دیوار-بی تو غمگینند!
تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار
به مهربانی ۱ دوست
از تو میگویم

زهره دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ب.ظ

یادشان گرامی.

mohad دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:18 ب.ظ

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
گر بیایی دهمت جان
ور نیایی بکشم غم
من که بایست بمیرم
چو بیایی چو نیایی

mohad دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ب.ظ

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و آنجا بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی برآنند کین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش باز کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

گندم دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:56 ب.ظ

باید که گلی مثل تو پر پر شده باشد
وقتی که چنین باد معطر شده باشد...

گندم دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
پی هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
فاضل نظری

گندم دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

ای که چون نور در آیین زمین مشهوری
زرد شد بی تو همه باغچه ها از دوری
کم کن این فاصله را وقت شکیبایی نیست
یک هزاره است که دل می بری و مستوری
روزها می گذرد بی تو غریبانه و سرد
در فراسوی کدامین شب غم محصوری
عطر کندوی لبت می وزد اینجا، اما
نیست جامی که برد از سر ما مخموری
رودی از ابر دعایت به اجابت برسان
تا بیفتد به تن خشک درختان شوری
«عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد»
چقدر صبر چه اندازه غم مهجوری
آسیه حمانی

ابراهیم دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

مردان خدا پرده پندار دریدند...

خدایش بیامرزد.

صفورا دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ

من تا حالا این عکس را ندیده بودم! چند سالشون بوده اینجا؟

فواد سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ب.ظ

ای کاش تمام ما قدر لحظاتی که با هم هستیم را بدانیم
خداوند روحشان را با شهدای کربلا محشور فرماید.

sadegh دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ

روحش شاد.فکر نمیکنم مردی به شجاعت و دلیری او دیده باشم .فقط می گویم که جایش در عاشورای چادگان واقعا خالی است.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد